آوینآوین، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

آوین ،ثمره یک عشق

هفته آخر تیر

  امروز شنبه 24 تیر ماه سال 1391 و ساعت دقیقا 8:28 دقیقه هست آوین جون مامان در حال تماشا کردن کارتون باب اسفنجی هستی و خیلی خیلی  این کارتونو دوست داری .بی نهایت .     خیلی وقته چیزی برات ننوشتم چون تقریبا اتفاق خاصی نیفتاده بود .   امروز صبح بابا جون تو حیاط یه مرغ عشق پیدا کرده که داشته رو زمین دون میخورده بعد با یه ترفند ماهرانه اونو گرفت   شیلنگ اب رو باز کرد و پرو بال مرغ عشق رو خیس کرد تا بتونه بگیرتش .البته کاملا واضح بود که مرغ عشق .مال کسی هست .چون تو این گرمای 35 درجه نمیتونن بیرون طاقت بیارن .بعد گذاشتیمش تو قفس .البته به خاطر اینکه تحمل گرمای بی...
13 مهر 1391

مادرانه

وقتي داري بالا ميري مهربان باش و فروتن، چون وقتي كه داري سقوط ميكني از كنار همين آدم ها رد ميشي. هيچ‌گاه نجابت و تواضع ديگران را به حساب حماقت‌شان نگذار. اگر موفق شده اي كسي را فريب دهي، گمان نبر كه او احمق است...درياب كه بيش از آنچه كه شايستگي داري به تو اطمينان كرده است. از درد هاي كوچك است كه آدم مي‌نالد. وقتي ضربه سهمگين باشد، لال مي‌شود. پيروزي يعني؛ توانايي رفتن از يك شكست، به شكستي ديگر بدون از دست دادن اشتياق. بزرگ‌ترين مصيبت براي يك انسان اين است كه نه سواد كافي براي حرف زدن داشته ‌باشد، نه شعور لازم براي خاموش ماندن. تنها دو روز در سال هست كه نميتوني هيچ كاري بكني! يكي ديروز و ...
30 خرداد 1391

ابتکار دتر مامان

به نام مهربان ترین مهربانان                                               عزیز دلم .تو شهری که ما زندگی میکنیم یعنی سمنان فضای بازی برای بچه ها خیلی کمه و دو سه تا پارکی هم که داره کل وسایلشون دو سه تا تاب و سرسره هست که همیشه خدا باید تو صف باشی تا 5 دقیقه بازی کنی و به همین دلیل من زیاد تو رو پارک نمیبرم حالا هم که هوا خیلی گرمه و انواع و اقسام بیماری وجود داره .البته تو خونه تاب داری      ...
28 خرداد 1391

دیکشنری دتر مامان ...

            به نام خداوند بخشنده مهربان عزیز دلم   با این که وارد چهارمین سال زندگیت شدی اما مثل خیلی از بچه ها تلفظ بعضی از کلمات برات سخته از جمله :   کالباس  _ کابلاس یخچال _ اخچال عزیز افتخار _عزیز اخببار آشپزخونه _آشبخونه تخم مرغ _ کوپ شش بخاری-      بلاخی قوری -      لوقی وبلاگ-     ولواگ و جالبتر از همه اینکه کلمه هایی با  تلفط سخت مانند قسطنطنیه رو به راحتی تلفظ میکنی . ...
16 خرداد 1391

امروز روز مادره

 به نام خدا                                                 سلام دختر نازم امروز روز تولد حضرت زهرا و روز مادره دیشب برای اولین بار به من گفتی مامانی روزت مبارک . فکر کنم از برنامه کودک یاد گرفته بودی که به مامان بگی روزت مبارک یه دفعه ای اشک تو چشام جمع شد و قند تو دلم آب شد .حالا میفهمم اگه خدای نکرده کسی یادش بره روز مادر یه زنگ به مامانش بزنه یا بهش سر بزنه و تبریک بگه ،مامانا چقدر دلشون تنگ میشه .       دیروز باهم د...
16 خرداد 1391

ای ایران ای مرز پر گهر ...........

به نام خداوند بخشنده مهربان ...... دختر گلم خیلی دوست داری و تلاش میکنی که سرود ای ایران رو یاد بگیری وتقریبا دو سه تا بیت اول رو یاد گرفتی .من و بابا جون هم داریم باهات کار میکنیم که انشاالله یه روزی همه بیت ها رو یاد بگیری .   ای ایران ای مرزپر گهـر ای خاکت سرچشمه هنر دورازتواندیشۀبدان پاینده مانی وجاودان ای دشمن ارتوسنگ خاره‌ ای من آهنم جان من فدای خاک پاک میهنم مهرتوچون  شدپیشه‌ام  دورازتونیست اندیشه‌ام درراه تو کِی ارزشی دارداین جان ما  پاینده بادخاک ایران ما سنگ کوهت دُرّوگوهراست خاک دشتت بهتراز زر است مهرت ازدل کِی برون کنم برگوبی مهرِتو...
31 ارديبهشت 1391

زمزمه های دلتنگی مامان

برای آوین عزیزم ............ ماه من غصه نخور   مـــاه مـن غــصه نـخور زنـدگي جــذر و ‌مـد داره                          دنــــيامـون يـــه عـــــالمه، آدم خــوب و بـد داره ماهِ‌ُ من غصه نخور همه کـه دشـمن نمي شن هــــمه کـه پــــر ترک مــث تـو و مــن نمي شن مــاه مــن غــصه نـخور مــــثل مــــاها فـــــراوونه خيلي کم پيدا مي‌شه کسـي رو حرفش بمونه مــاه مـن غــصه نـخور، گــــريه پــــــــناه آدماس تـــر و تــــازه مـوندن گـل،‌ مال اشک شـبنماس مــاه مـن غـصه نخور...
31 ارديبهشت 1391

خاطرات دوران بارداری

      به نام خدا       دوران بارداری من تقریبا دوران سختی بود .بیشتر ٤ ماه اول خیلی برام عذاب اور بود چیزی نمیخوردم و فقط میخوابیدم بعد از 4 ماهگی کم کم اشتهام خوب شد و به اصطلاح راه افتادم یکی از بهترین خاطره من این روزی بود که تو تو شکم مامانی تکون خوردی ومن سریع زنگ زدم واسه بابایی که نی نی ما تکون خورد و بابایی هم وقتی از اداره می امد شکم منو بوس میکرد و میگفت :سلام بابا جون خوبی   شب قبل از زایمان هم عجیب هوس پیتزا کردم ولی بابایی گفت بعد از امدن از مطب دکتر میریم پیتزا میخوریم ولی وقتی رفتیم پیش دکتر گفت همین الان باید بری بستری بشی چون کیسه اب سوراخ شده ومن در کمال پررویی گ...
31 ارديبهشت 1391

پند های مادرانه.............

  به نام یگانه هستی بخش     اشکی که هنگام شکست میریزیم ،عرقی است که هنگام تلاش نریخته ایم .     در جهان قصه کوتاهی دیوار مخور،حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور گردش چرخ نگردد به مراد دل کس ،غم بی مهری آن مردم بی عار مخور ،     تجربیات یک انسان شکست خورده با ارزش تر از موفقیت های یک انسان بی تجربه است.     همیشه سخت ترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق دارد .شاکی سختی های دنیا نباش ،شاید تو بهترین بازیگر خدایی.     وقتی داری دنبال آرزوهایت می دوی آروم بدو .چون شاید تو هم آرزوی کسی باشی.     &n...
28 ارديبهشت 1391

سال نو مبارک آوین جون

بسم الله الرحمن الرحیم دختر گلم امشب تقریبا بعد از یک ماه به وبلاگ سر زدم تا بنویسم .این یک ماهی خیلی سرم شلوغ بود و گاهی هم حوصله نوشتن نداشتم سال 1390 با همه بدی ها و سختی هاش تموم شد و ما یعنی من و تو بابا جون با امید به خدا سال جدیدی رو شروع کردیم عید امسال تقریبا همه چی خوب بود و خوش گذشت ما 5 روز اول عید رو رفتیم میانا . جایی که من عاشقانه انجا رو دوست دارم و میدونم هر کسی که برای اولین بار این روستای زیبا رو ببینه نا خود اگاه این جمله رو میگه که "یک تکه از بهشت بر زمین جا مانده است " یازدهم  فروردین عروسی دایی مصطفی بود خیلی خوش گذشت  نوزدهم فروردین هم روز تولدت بود و تو سه سالت کامل شو و پا به سال چهارم ز...
27 ارديبهشت 1391